خانم آذر منصوري طي يادداشتي در رومه اعتماد سعي کرده راهحلي براي برون رفت از مناقشه پوشش ن ايراني ارائه دهد که به نظر ميرسد در اين امر موفق نبوده است. ايشان «صدور بيانيه يا تداوم برخوردهاي قهري يا برگزاري همايشهايي تحت اين عنوان» را راهکارهاي مناسبي براي درمان اين امر نميداند.
ايشان در بخشي از نوشته خود بدون توجه به احکام شرع، اام حجاب در جمهوري اسلامي را با دستور وحشيانه کشف حجاب رضاخاني مقايسه کرده و مينويسد: «واقعيتي که به آن در هيچيک از اين دو دوره توجه نشده خواست خود ن ايران بود. زن در هر دو رويکرد موجودي شد که ديگران ميتوانند براي شخصيترين امور او که پوشش اوست، تصميم بگيرند.»
ايشان توجه ندارد که ن ايراني، مسلمان و دوستدار عفت و حجاب هستند و هم در دوره رضاخاني و هم در دوره پس از انقلاب، اين ن ايراني بودند که حجاب و پوشش اسلامي را برگزيدند و براي دفاع از حريم شرعي خود کوتاه نيامدند؛ لذا ايشان با مقايسهاي مع الفارق سعي دارد نتيجهي مطلوب خود را بگيرد. در دوران پهلوي حکومت بر خلاف خواست عمومي مردم، بيحجابي و پوشش متحدالشکل را با زور و سرنيزه و کشتار بر ن و مردان کشور تحميل کرد که خلاف فرهنگ و سنت و اعتقاد ديني ملت ايران بود. اما آنچه پس از انقلاب اتفاق افتاد تن دادن حکومت به خواست مردم براي تامين امنيت اخلاقي و ترويج حجاب اسلامي در جامعه بود. چطور اين امر واضح توسط خانم منصوري ناديده گرفته ميشود؟
آنچه خانم منصوري از آن به عنوان مقاومت و اعتراضي با پرچمي مشخص ياد ميکند اقليتي هنجارشکن هستند که از خارج خط ميگيرند و يقينا نماد همه مردم ايران نيستند و چنانچه مشاهده شد يکي از همين افرادي که خانم منصوري از آنها به عنوان جريان مقاومت ياد ميکند هماينک در آمريکا و در آغوش دشمنان ملت ايران است. افرادي که با پول و دستور دشمنان کشور به طور سازماندهي شده عليه حجاب و دستورات ديني و حکومت اسلامي سخن ميگويند نه نماينده مردم ايران هستند نه حتي نماينده ن! اينکه ممکن است به دليل قرابت فکري اقدامات اين افراد، خانم منصوري را جو زده نمايد نميتواند استدلال و دليلي براي مقابله با حجاب از سوي ن ايراني تلقي شود! تعميم اين اقدامات کم فروغ و کم تعداد به ن ايراني، ظلم و اهانت آشکار به بانوان عفيف و متين ايران است.
ايشان نوشته است: «صدا و سيما و تابلوهاي شهرها و همايشهاي متعدد و. در اين چهل سال بر امتياز حجاب و وم پوشش ن جامعه طبق قانون و شرع اصرار کردند و خيال کردند با گشت ارشاد، ميشود پوشش ن را کنترل کرد، اما در برابر اين روشها، چيزي جز مقاومت ديده نشد و حالا آنچه اتفاق افتاده اين است که حتي نوع مقاومتها تغيير کرده است.»
البته بايد توجه داشت که يکي از انتقادات مهم به نهادهاي فرهنگي از جمله صدا و سيما اين است که نتوانستهاند از جهت کيفي و حتي کمي در مورد تبليغ حجاب موفق عمل کنند. چه بسا در زماني، از سوي همفکران خانم منصوري در نهادهاي فرهنگي مانند سينما و فرهنگسراها و پارکها و همايشها حتي به حجاب حمله شده و به جاي توليد محتوايي براي ترويج عفت و حيا، برعکس عمل کرده و بعضا همان اقدامات اندک مناسب در مورد حجاب را نيز خنثي نموده است؛ لذا بر خلاف ادعاي ايشان، در بعد فرهنگي اشاعه حجاب، حوزههاي علميه، صدا و سيما و دولت و . به شدت ضعيف عمل کردهاند!
ايشان به رفتار برخي بانوان در نوع پوشش خود اشاره کرده و آن را نوعي مقاومت قهرآميز ميداند و مينويسد: «ن مخالف پوشش اجباري اعتراض خود را به اين رويکردهاي قهري، با همين پوشششان نشان ميدهند. از مقاومت در برابر پوشش موي سر گرفته تا استفاده از چکمه و ساپورت. اين وسط تنها سوالي هم که مطرح نميشود اين است که چرا مقاومتها در برابر اجبار حجاب روز به روز بيشتر ميشود؟». پيش فرض خانم منصوري اين است که هر آن کس که حجاب کاملي ندارد در حال مقاومت است اين در حالي است که به دليل پيش گفته و ضعف کار فرهنگي بسياري از اين ظواهر ريشه در آگاهي ناقص و عدم تعليم درست دارد و صِرف يک ظاهر خاص را نميتوان مقاومتي که مد نظر خانم منصوري است تلقي نمود.
خانم منصوري در بياني انفعالي که ريشه در خوي اصلاحطلبي ايشان دارد، دست تسليم را بالا برده و نوشته است: «چه بخواهيم و چه نخواهيم غلبه رسانههاي برونمرزي هر روز به اين مناقشه دامن خواهند زد و بر واگراييها افزوده خواهد شد.»، اما پيشنهاد ايشان براي حل مناقشه پوشش چيست؟ ايشان «تنها راه» رهايي از دو قطبي ويرانگر را «کنار گذاشتن روشهاي قهري در مواجهه با پوشش ن ايران باشد». استدلال جالب ايشان اين است که «اگر گشت ارشادي نباشد، هيچ فيلمي از درگيري ن ايران با ماموران نيروي انتظامي در رسانههاي بينالمللي و شبکههاي اجتماعي منتشر نخواهد شد. يعني با کنار گذاشتن روشهاي قهري از سوي ما اساسا دست براندازان خالي خواهد شد». اين همان منطقي است که دشمن را قدرتمند و اصالت را غرب ميداند و وظيفه ديگران را در اين مواجهه تسليم و تن دادن به خواستههاي غربيها ميداند! منطقي که به جاي بيان راهکار درست و بومي «تنها راه» را کوتاه آمدن از ارزشها و سر ساييدن بر آستان دشمنان ميداند.
ايشان به جاي آنکه پيشنهاد دهد که به ماموران آموزش کافي براي مواجه شدن با مجرم داده شود و يا آنکه از صدا و سيما و نهادهاي فرهنگي بخواهد نقشه شوم دشمنان در اختلاف افکني بين ملت را تبيين کند، پيشنهاد عقبنشيني ميدهد چرا که از پيش، غلبه را با رسانههاي غربي ميداند. اين همان منطقي است که در کشور تمام قراردادها و معاهدههاي استعماري را ميپذيرد تا بهانهاي براي اخم غربيها وجود نداشته باشد! سند 2030، برجام، fatf و نمونههاي ديگري از برونداد اين منطق است. منطقي که با همين راهکار عزت ايراني را به حراج گذاشت گويا قصد کرده عفت و حياي ايراني را نيز با همين روش به باد دهد! حاشا و کلا!
ايشان در بياني عجيب که نشان از جهل يا تجاهل نسبت به قانون دارد ادعا کرده است: «در قانون نيز هيچ متر و اندازهاي براي پوشش ن ايران درنظر گرفته نشده است» و سپس اين گونه پيشنهاد داده است: «بهترين اقدام تطبيق قانون با فرهنگ، عرف و هنجارهاي جامعه است. نيازي نيست جايي اعلام شود پوشش ن از اين پس آزاد است؛ فقط کافي است مجموعه رويکردها و روشهاي قهري در مواجهه با پوشش ن از دستور کار خارج شود. بهطور قطع قاطبه ن ايران پوششي خارج از عرف و هنجارهاي جامعه امروز ايران را انتخاب نخواهند کرد، مشروط بر آنکه به حق انتخاب آنها احترام گذاشته شود». حال آنکه در قانون اندازه حجاب تعيين شده است و مع الاسف مشکل در عدم اجراي قانون است. ضمن آنکه بر فرض نبود اندازه در قانون راه حل درست آن است که قانونگذار دراين زمينه قانون بدون ابهام و با تضمين اجرايي قوي تصويب کند نه آنکه صورت مساله را پاک کرد!
اما اشکال ديگر نظريه خانم منصوري اين است که بر فرض پذيرش عرفي کردن پوشش ن، اگر کساني حد و اندازه عرف و فرهنگ عمومي جامعه را رعايت نکردند، تکليف چيست؟ آيا بايد آنها را آزاد گذاشت يا با آنها برخورد کرد؟ اگر منظور آزاد گذاشتن کامل ن است که بدون هيچ ضابطه و اندازهاي هر پوششي به رسميت شناخته شود خوب است خانم منصوري بدون لفافه با صراحت اعلام کند که اصولا براي پوشش هيچ ضابطهاي نياز نيست! اگر هم عدهاي که عرف شکني ميکنند بايد مورد بازخواست و برخورد قرار گيرند آنگاه نحوه برخورد چگونه بايد باشد؟ ضمن اينکه اندازه و متر عرف چيست؟
ايشان در پايان نوشته است: «راهحل درازمدت، اما تلاش براي رفع همه اشکال تبعيض عليه ن ايران است. به همين دليل معتقدم هر قانوني در مواجهه با مسائل ن ايران، بايد برآيندي از خواست و مطالبه اکثريت ن ايران باشد، ضمن اينکه قطعا خواست اکثريت نميتواند نافي حق اقليت باشد، حتي اگر آن اقليت يک نفر باشد، بايد به حق انتخاب او نيز احترام گذاشته شود.»
به نظر ميرسد اين در ميان اصلاح طلبان امري نهادينه شده است که مردم تنها بخشي از مردم شهرنشين و غالبا تهراني هستند که نظر و عمل آنها از نظر ايشان نظر اکثريت تلقي ميشود! امروز در سرتاسر ايران ن بسياري بدون حضور گشت ارشاد و تنها بر اساس اعتقاد و پايبندي به شرع و قانون با وقار و حجاب ديني مشغول کار و زندگي هستند و در روستاها و شهرهاي کوچک به کشاورزي و چوپاني و . مشغول هستند و اگر ايشان قرار به گردن نهادن به نظر اکثريت ن ايراني هستند بهتر است حق و حقوق همه ن ايران را در همه نقاط ايران به رسميت بشناسند و براي همه بانوان ارزش و منزلت و کرامت قايل باشند و ن کشور را طبقه بندي نکنند!
جالب اينجاست کساني که حاضر نيستند به راي و نظر اکثريت تن دهند و بخشي از مردم را به دليل جايگاه جغرافيايي و يا اجتماعي جز مردم حساب نميکنند و به صراحت به آنها توهين مينمايند، شعار احترام به حق انتخاب اقليت ميدهند! روشن است اين سخن شعرگونه فقط براي لفاظي مناسب است وگرنه لازمه اين حرف احترام به امثال داعش است که خوب است نويسنده مطلب روشن کند شيوه احترام به دواعش چگونه است؟
درباره این سایت