مرگ بر آمريکا (قول سديد)



حجت الاسلام محسن غرويان اخيرا در گفت‌وگوهايي با رسانه هاي اصلاح طلب ضمن همدردي با مردم تلاش مي کند همچنان مردم را همراه دولت و مجلس نشان دهد و بدون توجه به عملکرد برخي افراد رويکردي را اتخاد كرده است که ظاهرا با تناقض روبروست.
ايشان در گفت‌وگو با رومه همدلي (1 مرداد 98)، تاييد مي‌کند که مردم از وضع موجود راضي نيستند و وضعيت اقتصادي و عملکرد دولت موجب شده تا به دليل گراني افسار گسيخته «تعدادي از اقلام لازم را از سبد خانواده خالي کنند و در نتيجه سفره‌هايشان کوچک شود.» اما ايشان راي ندادن را امري نادرست مي داند چرا که «موجب مي‌شود يک‌سري از ناکارآمدها روي کار بيايند و اوضاع را از ايني که هست، بدتر مي‌کنند». ايشان قبلا هم از وضع نابسامان معيشت مردم گله کرده بود. (آرمان، 16 تير)
ايشان مجددا سياست پيشين انتخاباتي اصلاح طلبان و اعتداليون را سر دست مي‌گيرد که به جاي ارائه عملکرد و پاسخگويي درست در برابر مردم، با ارائه تصوير ي وحشتناک از رقيب سعي در ترغيب مردم به خود دارد! چنانچه در چند دوره قبل نيز با همين حربه که اگر به ما راي ندهيد و ديگران بيايند جنگ مي‌شود، دلار 5 هزار تومان مي‌شود، تحريمها بيشتر مي‌شود، در خيابان‌ها ديوار مي‌کشند و مردم را از ايران بيرون مي‌کنند سعي در گرفتن راي مردم داشتند! 
اکنون که اوضاع اقتصادي به اعتراف جناب غرويان به هم ريخته است ايشان، بايد پاسخ دهد آن روزهايي که براي حمايت از دولت روحاني سينه چاک مي‌کرد و به عنوان استاد حوزه و دانشگاه مردم را به روزگار خوش وعده مي‌داد، فکر چنين روزهايي را نمي‌کرد؟ ايشان با کدامين مبنا و عقلانيتي به حمايت از دولتي که سابقه و کارنامه موفقي نداشت، قيام کرد؟
اينک که وعده‌هاي دولت زمين مانده است و نه تحريمها برداشته شده و نه اوضاع اقتصادي بهبود يافته است، ايشان با چه ضمانتي، مجددا مردم را با ترس از رقيب به حمايت از دولت و جريان حاکم بر مجلس و دولت فرا مي‌خواند؟ آمارها نشان مي‌دهد پيش از اين دولت فروش نفت، وضع معيشت، مسکن، اشتغال و عزت ايرانيان در خارج به مراتب بهتر از امروز بود ضمن آنکه صنعت هسته‌اي تعطيل نشده بود! حال چطور ايشان ادعا دارد که اگر جريان فعلي بر سر کار نباشد وضع بدتر مي‌شود؟ اين سخن ايشان با سخن ديگري از  وي چطور قابل جمع است که گفته بودند: «کساني که به‌عنوان کانديدا نيز در انتخابات حضور پيدا مي‌کنند نبايد به دنبال اين باشند که مردم از روي سرخوردگي به جريان مقابل به آنها رأي بدهند، بلکه بايد از دانش و تخصص کافي برخوردار باشند.» (همان) چطور ايشان جايي اين گونه سخن مي‌گويد و چند روز بعد خودشان براي جذب مردم از سياست استفاده از سرخوردگي جريان مقابل استفاده مي‌کند؟ 
ايشان در ادامه صحبت خود سخن درستي را با سران اصلاحات مطرح مي‌کند که در انتخابات آتي به گونه اي ليست خود را ببندند که «بتوانند بعدها از انتخاب خود به خوبي دفاع کنند». آيا جناب غرويان خود مصداق اين گزاره هستند؟ ايشان مي‌توانند از انتخاب ديروز خود دفاع کنند؟ يا تنها دفاعشان اين است که درست است وضع خراب شده اما اگر ما نبوديم وضع بدتر بود؟ ايشان گفته‌اند «ممکن است افراد بعد از برنده شدن در انتخابات تغيير موضع بدهند.» آيا وضع فعلي مبتني بر اين سخن است و به نظر ايشان دولت و مجلس فعلي تغيير موضع داده اند و ديگر قابل دفاع نيستند؟ 
ايشان تاکيد دارد که «مردم حق دارند، به نوعي به شرايط بدي که دچارش شده‌اند،‌ اعتراض کنند. در چنين فضايي لازم است تا با گفت‌وگو و ارائه گزارش و سخنراني‌ها و برگزاري جلسات مختلف فضا را براي حضور در انتخابات فراهم کنيم.»
خوب است ايشان پاسخ دهد منظور از مردم چه کساني هستند؟ آيا اگر کساني به عملکرد دولت محبوب ايشان اعتراض و يا حتي انتقاد کند به سياه‌نمايي و تضعيف دولت متهم نمي‌شود و ايشان و ساير همفکرانشان دم از وحدت و حمايت از دولت در هر شرايطي نمي‌زنند؟ 
ايشان به جاي پاسخگويي، سياست ديگر اين طيف را اجرا مي‌کند و تقصيرها را به گردن ديگران انداخته و سايرين را در موضع اتهام قرار مي‌دهد و طلبکارانه اين بار شوراي نگهبان را مسئول وضع موجود مي‌داند! اگر واقعا ايشان به عملکرد شوراي نگهبان انتقاد داشتند چرا درا يام انتخابات با رفقاي خود مدام تکرار مي‌کردند که مردم به ليست اميد راي دهند؟ 
???????چرا همان روز صراحتا با مردم اين مطلب را در ميان نمي‌گذاشتند که به خاطر عملکرد شوراي نگهبان مجبور به حمايت از ليستي شده‌اند که افراد ضعيف و ناکارآمد و غير نخبه و غيرکاردان در آن قرار دارند؟ شايد اگر آن روز اين طور سخن مي‌گفتند مردم در انتخاب خود تجديد نظر مي کردند! اين چطور با اخلاق جور در مي آيد که در ايام انتخابات از کسي يا کساني حمايت شود و چند سال بعد اعلام کنند: «احراز صلاحيت‌ها به گونه‌اي باشد که شايسته‌ها و کاردان‌ها فرصت حضور در عرصه را داشته باشند اميدوارم شوراي ‌نگهبان در تعيين صلاحيت‌ها به گونه‌اي عمل کند تا نخبگان و کاربلدها بتوانند فرصت حضور داشته باشند.» ايشان پيشتر (رومه آرمان 16 تير 98) نيز گفته بود: «اصلح بايد براساس مصالح مردم تعيين شود. نهادهاي نظارتي بايد اين نکته را در نظر داشته باشد که چه کساني از تعهد، تخصص و دانش کافي در راستاي حل مشکلات مردم برخوردار هستند و با توجه به اين شرايط افراد را در معرض آراي مردم قرار بدهند. نبايد به سمتي حرکت کرد که مردم مجبور به انتخاب بين بد و بدتر شوند.» 
آيا آن روزي که ايشان از آقاي روحاني دفاع مي‌کرد نظرشان اين بود و به مردم اعلام مي کرد که حمايت ايشان از روحاني حمايت از بد در مقابل بدتر است و در واقع آقاي روحاني دانش و تخصص کافي را براي حل مشکلات ندارد؟ اگر نظرشان چنين نبوده است و واقعا آقاي روحاني و ليست اميد را اصلح مي‌دانستند امروز چه جاي انتقاد به شوراي نگهبان است؟ البته گويا ايشان در اين ميان حرکت سينوسي دارد و ضمن اينکه به نهادهاي نظارتي انتقاد مي‌کند که دايره انتخاب مردم را تنگ کرده‌اند در عين حال آقاي روحاني را داراي مديريت شايسته مي‌داند که البته باز با همان سياست «نگذاشتند کار کند» سعي در پوشش ضعف‌هاي امروز دارد؛ «ايشان ايده‌هاي خوبي براي مديريت کشور داشتند و در شرايط کنوني نيز دارند که اگر موانع موجود اجازه مي‌داد وضعيت امروز کشور به مراتب بهتر از وضعيت کنوني بود. مراکز و کانون‌هاي قدرت که به صورت موازي در کناردولت قرار داشتند موانع متعددي پيش‌روي دولت آقاي روحاني گذاشتند و آقاي روحاني بيش از آنکه انرژي خود را صرف اجراي ايده‌هاي خود کند به دنبال برداشتن اين موانع بود.» در واقع اين انتقاد به ايشان وارد است که به نظر اين جريان از جمله آقاي غرويان به هر بهانه‌اي دنبال مقصري مي‌گردند تا شکست‌هاي خود را در پس آن پنهان کنند، بدون آنکه توجه کنند در اين بين دچار تناقض مي‌شوند! اگر آقاي روحاني اصلح بوده است چرا به شوراي نگهبان ايراد مي‌گيرند و اگر از روي اجبار به فردي غير اصلح راي دادند چرا به نهادهاي ديگر مي‌تازند که مانع ايجاد کردند؟ خوب است يک بار شفاف و منطقي اين استاد فلسفه براي مردم اين مطلب را روشن کند. 
 ايشان مجددا از آقاي خاتمي مي‌خواهد در انتخابات آتي هم ورود کند! اما به نظر مهم اين است هر ورودي با حس مسئوليت باشد و اگر کسي به انتخابات ورود و از فرد يا گروهي حمايت مي‌کند بعدها در اوضاع به هم‌ريخته از نقش خود در وضع به وجود آمده شانه خالي نکند و نواقص و کمبودها را به ديگران نسبت ندهد!


 رومه رسالت


خانم آذر منصوري طي يادداشتي در رومه اعتماد سعي کرده راه‌حلي براي برون رفت از مناقشه پوشش ن ايراني ارائه دهد که به نظر مي‌رسد در اين امر موفق نبوده است. ايشان «صدور بيانيه يا تداوم برخورد‌هاي قهري يا برگزاري همايش‌هايي تحت اين عنوان» را راهکار‌هاي مناسبي براي درمان اين امر نمي‌داند.


ايشان در بخشي از نوشته خود بدون توجه به احکام شرع، اام حجاب در جمهوري اسلامي را با دستور وحشيانه کشف حجاب رضاخاني مقايسه کرده و مي‌نويسد: «واقعيتي که به آن در هيچ‌يک از اين دو دوره توجه نشده خواست خود ن ايران بود. زن در هر دو رويکرد موجودي شد که ديگران مي‌توانند براي شخصي‌ترين امور او که پوشش اوست، تصميم بگيرند.»


ايشان توجه ندارد که ن ايراني، مسلمان و دوست‌دار عفت و حجاب هستند و هم در دوره رضاخاني و هم در دوره پس از انقلاب، اين ن ايراني بودند که حجاب و پوشش اسلامي را برگزيدند و براي دفاع از حريم شرعي خود کوتاه نيامدند؛ لذا ايشان با مقايسه‌اي مع الفارق سعي دارد نتيجه‌ي مطلوب خود را بگيرد. در دوران پهلوي حکومت بر خلاف خواست عمومي مردم، بي‎حجابي و پوشش متحدالشکل را با زور و سرنيزه و کشتار بر ن و مردان کشور تحميل کرد که خلاف فرهنگ و سنت و اعتقاد ديني ملت ايران بود. اما آنچه پس از انقلاب اتفاق افتاد تن دادن حکومت به خواست مردم براي تامين امنيت اخلاقي و ترويج حجاب اسلامي در جامعه بود. چطور اين امر واضح توسط خانم منصوري ناديده گرفته مي‌شود؟


آنچه خانم منصوري از آن به عنوان مقاومت و اعتراضي با پرچمي مشخص ياد مي‌کند اقليتي هنجارشکن هستند که از خارج خط مي‌گيرند و يقينا نماد همه مردم ايران نيستند و چنانچه مشاهده شد يکي از همين افرادي که خانم منصوري از آن‌ها به عنوان جريان مقاومت ياد مي‌کند هم‎اينک در آمريکا و در آغوش دشمنان ملت ايران است. افرادي که با پول و دستور دشمنان کشور به طور سازمان‌دهي شده عليه حجاب و دستورات ديني و حکومت اسلامي سخن مي‌گويند نه نماينده مردم ايران هستند نه حتي نماينده ن! اينکه ممکن است به دليل قرابت فکري اقدامات اين افراد، خانم منصوري را جو زده نمايد نمي‌تواند استدلال و دليلي براي مقابله با حجاب از سوي ن ايراني تلقي شود! تعميم اين اقدامات کم فروغ و کم تعداد به ن ايراني، ظلم و اهانت آشکار به بانوان عفيف و متين ايران است.


ايشان نوشته است: «صدا و سيما و تابلو‌هاي شهر‌ها و همايش‌هاي متعدد و. در اين چهل سال بر امتياز حجاب و وم پوشش ن جامعه طبق قانون و شرع اصرار کردند و خيال کردند با گشت ارشاد، مي‌شود پوشش ن را کنترل کرد، اما در برابر اين روش‌ها، چيزي جز مقاومت ديده نشد و حالا آنچه اتفاق افتاده اين است که حتي نوع مقاومت‌ها تغيير کرده است.»


البته بايد توجه داشت که يکي از انتقادات مهم به نهاد‌هاي فرهنگي از جمله صدا و سيما اين است که نتوانسته‌اند از جهت کيفي و حتي کمي در مورد تبليغ حجاب موفق عمل کنند. چه بسا در زماني، از سوي همفکران خانم منصوري در نهاد‌هاي فرهنگي مانند سينما و فرهنگسرا‌ها و پارک‌ها و همايش‌ها حتي به حجاب حمله شده و به جاي توليد محتوايي براي ترويج عفت و حيا، برعکس عمل کرده و بعضا همان اقدامات اندک مناسب در مورد حجاب را نيز خنثي نموده است؛ لذا بر خلاف ادعاي ايشان، در بعد فرهنگي اشاعه حجاب، حوزه‌هاي علميه، صدا و سيما و دولت و . به شدت ضعيف عمل کرده‌اند!


ايشان به رفتار برخي بانوان در نوع پوشش خود اشاره کرده و آن را نوعي مقاومت قهرآميز مي‌داند و مي‎نويسد: «ن مخالف پوشش اجباري اعتراض خود را به اين رويکرد‌هاي قهري، با همين پوشش‌شان نشان مي‌دهند. از مقاومت در برابر پوشش موي سر گرفته تا استفاده از چکمه و ساپورت. اين وسط تنها سوالي هم که مطرح نمي‌شود اين است که چرا مقاومت‌ها در برابر اجبار حجاب روز به روز بيشتر مي‌شود؟». پيش فرض خانم منصوري اين است که هر آن کس که حجاب کاملي ندارد در حال مقاومت است اين در حالي است که به دليل پيش گفته و ضعف کار فرهنگي بسياري از اين ظواهر ريشه در آگاهي ناقص و عدم تعليم درست دارد و صِرف يک ظاهر خاص را نمي‌توان مقاومتي که مد نظر خانم منصوري است تلقي نمود.


خانم منصوري در بياني انفعالي که ريشه در خوي اصلاح‌طلبي ايشان دارد، دست تسليم را بالا برده و نوشته است: «چه بخواهيم و چه نخواهيم غلبه رسانه‌هاي برون‌مرزي هر روز به اين مناقشه دامن خواهند زد و بر واگرايي‌ها افزوده خواهد شد.»، اما پيشنهاد ايشان براي حل مناقشه پوشش چيست؟ ايشان «تنها راه» رهايي از دو قطبي ويرانگر را «کنار گذاشتن روش‌هاي قهري در مواجهه با پوشش ن ايران باشد». استدلال جالب ايشان اين است که «اگر گشت ارشادي نباشد، هيچ فيلمي از درگيري ن ايران با ماموران نيروي انتظامي در رسانه‌هاي بين‌المللي و شبکه‌هاي اجتماعي منتشر نخواهد شد. يعني با کنار گذاشتن روش‌هاي قهري از سوي ما اساسا دست براندازان خالي خواهد شد». اين همان منطقي است که دشمن را قدرتمند و اصالت را غرب مي‌داند و وظيفه ديگران را در اين مواجهه تسليم و تن دادن به خواسته‌هاي غربي‌ها مي‌داند! منطقي که به جاي بيان راهکار درست و بومي «تنها راه» را کوتاه آمدن از ارزش‌ها و سر ساييدن بر آستان دشمنان مي‌داند.


ايشان به جاي آنکه پيشنهاد دهد که به ماموران آموزش کافي براي مواجه شدن با مجرم داده شود و يا آنکه از صدا و سيما و نهاد‌هاي فرهنگي بخواهد نقشه شوم دشمنان در اختلاف افکني بين ملت را تبيين کند، پيشنهاد عقب‌نشيني مي‌دهد چرا که از پيش، غلبه را با رسانه‌هاي غربي مي‌داند. اين همان منطقي است که در کشور تمام قرارداد‌ها و معاهده‌هاي استعماري را مي‌پذيرد تا بهانه‌اي براي اخم غربي‌ها وجود نداشته باشد! سند 2030، برجام، fatf و نمونه‌هاي ديگري از برونداد اين منطق است. منطقي که با همين راهکار عزت ايراني را به حراج گذاشت گويا قصد کرده عفت و حياي ايراني را نيز با همين روش به باد دهد! حاشا و کلا!


ايشان در بياني عجيب که نشان از جهل يا تجاهل نسبت به قانون دارد ادعا کرده است: «در قانون نيز هيچ متر و اندازه‌اي براي پوشش ن ايران درنظر گرفته نشده است» و سپس اين گونه پيشنهاد داده است: «بهترين اقدام تطبيق قانون با فرهنگ، عرف و هنجار‌هاي جامعه است. نيازي نيست جايي اعلام شود پوشش ن از اين پس آزاد است؛ فقط کافي است مجموعه رويکرد‌ها و روش‌هاي قهري در مواجهه با پوشش ن از دستور کار خارج شود. به‌طور قطع قاطبه ن ايران پوششي خارج از عرف و هنجار‌هاي جامعه امروز ايران را انتخاب نخواهند کرد، مشروط بر آنکه به حق انتخاب آن‌ها احترام گذاشته شود». حال آنکه در قانون اندازه حجاب تعيين شده است و مع الاسف مشکل در عدم اجراي قانون است. ضمن آنکه بر فرض نبود اندازه در قانون راه حل درست آن است که قانون‌گذار دراين زمينه قانون بدون ابهام و با تضمين اجرايي قوي تصويب کند نه آنکه صورت مساله را پاک کرد!


اما اشکال ديگر نظريه خانم منصوري اين است که بر فرض پذيرش عرفي کردن پوشش ن، اگر کساني حد و اندازه عرف و فرهنگ عمومي جامعه را رعايت نکردند، تکليف چيست؟ آيا بايد آن‌ها را آزاد گذاشت يا با آن‌ها برخورد کرد؟ اگر منظور آزاد گذاشتن کامل ن است که بدون هيچ ضابطه و اندازه‌اي هر پوششي به رسميت شناخته شود خوب است خانم منصوري بدون لفافه با صراحت اعلام کند که اصولا براي پوشش هيچ ضابطه‌اي نياز نيست! اگر هم عده‌اي که عرف شکني مي‌کنند بايد مورد بازخواست و برخورد قرار گيرند آنگاه نحوه برخورد چگونه بايد باشد؟ ضمن اينکه اندازه و متر عرف چيست؟


ايشان در پايان نوشته است: «راه‌حل دراز‌مدت، اما تلاش براي رفع همه اشکال تبعيض عليه ن ايران است. به همين دليل معتقدم هر قانوني در مواجهه با مسائل ن ايران، بايد برآيندي از خواست و مطالبه اکثريت ن ايران باشد، ضمن اينکه قطعا خواست اکثريت نمي‌تواند نافي حق اقليت باشد، حتي اگر آن اقليت يک نفر باشد، بايد به حق انتخاب او نيز احترام گذاشته شود.»


به نظر مي‌رسد اين در ميان اصلاح طلبان امري نهادينه شده است که مردم تنها بخشي از مردم شهرنشين و غالبا تهراني هستند که نظر و عمل آن‌ها از نظر ايشان نظر اکثريت تلقي مي‌شود! امروز در سرتاسر ايران ن بسياري بدون حضور گشت ارشاد و تنها بر اساس اعتقاد و پايبندي به شرع و قانون با وقار و حجاب ديني مشغول کار و زندگي هستند و در روستا‌ها و شهر‌هاي کوچک به کشاورزي و چوپاني و . مشغول هستند و اگر ايشان قرار به گردن نهادن به نظر اکثريت ن ايراني هستند بهتر است حق و حقوق همه ن ايران را در همه نقاط ايران به رسميت بشناسند و براي همه بانوان ارزش و منزلت و کرامت قايل باشند و ن کشور را طبقه بندي نکنند!


جالب اينجاست کساني که حاضر نيستند به راي و نظر اکثريت تن دهند و بخشي از مردم را به دليل جايگاه جغرافيايي و يا اجتماعي جز مردم حساب نمي‌کنند و به صراحت به آن‌ها توهين مي‌نمايند، شعار احترام به حق انتخاب اقليت مي‌دهند! روشن است اين سخن شعرگونه فقط براي لفاظي مناسب است وگرنه لازمه اين حرف احترام به امثال داعش است که خوب است نويسنده مطلب روشن کند شيوه احترام به دواعش چگونه است؟


رسانيوز


رومه آرمان در سرمقاله 15 تير خود در تحليلي نوشته است که «دولت نياز به حمايت و پشتيباني و همراهي دارد و در شرايط کنوني که وارد يک جنگ اقتصادي همه‌جانبه شده‌ايم بيش از هر زمان ديگري قوه مجريه نيازمند تدارک و تفاهم و تعامل است.»


 نويسنده آنگاه براي تاييد اين مطلب، مثالي بيان کرده و ماجراي مصرف سوخت و بنزين را به ميان مي‌کشد و با تاکيد بر قاچاق سوخت و توزيع غيرعادلانه بنزين مي‌نويسد: «هرگاه دولت در اين زمينه خيز بر مي‌دارد فضاسازي‌ها آغاز مي‌شود وعوارض تورمي آن همه را نگران مي‌سازد وموضوع به تعويق مي‌افتد وهر چه مي‌گذرد شاهد رکورد‌هاي جديد مصرف بنزين مي‌شويم، رکورد‌هايي که در دنيا مشابه کمتري دارد.»


نويسنده اما چاره کار را موضوع نوشتار خود نمي‌داند، با مظلوم جلوه دادن دولت محبوب خود، عدم اتخاد تصميم درست را به گردن عده‌اي موهوم مي‌اندازد که با تحريک مردم و فشار بر دولت، کاري مي‌کنند که دست و دل دولتمردان براي تدبير سياست درست بلرزد!


اصل مطلب که بايد دولت را در شرايط سخت امروز حمايت کرد حرفي درست است اما به نظر مي‌رسد مي‌توان در مثالي که ايشان آورده است مناقشه کرد و شايد از آن به يک روند ثابت در دولت رسيد!


آن روز که دولت محترم با ادعاي واهي، بنزين پتروشيمي را حذف کرد بسياري از کارشناسان هشدار چنين روزهايي را به دولت مي‌دادند، اما به نظر آنچه نويسنده به منتقدان و مخالفان دولت نسبت داده بهترين وجهش را دولت داراست، چرا که با تصميمات سياسي و جناحي به نظر کارشناسان وقعي نمي‌نهاد و بعضا مانند نويسنده محترم آنها را به مخالفت و فضاسازي عليه دولت متهم مي‌کرد!


در همين رابطه موضوع حذف کارت سوخت نيز چنين بود؛ دولت بي‌توجه به نقدهاي کارشناسانه، و حتي مي‌توان گفت از سر لجاجت، يک شبه کارت سوخت را حذف و زمينه توزيع ناعادلانه سوخت و قاچاق بنزين را فراهم کرد و اينک پس از چند سال و تحميل خسارتهاي فراوان مادي به کشور، حکم به بازگشت کارت سوخت داده‌اند!


همين روند در مورد مسکن مهر، وارد کردن روغن پالم و . نيز مشاهده مي‌شود.


اگر دولت به حرف منتقدان توجهي ندارد و آنها را به جهنم حواله مي‌دهد آيا امروز منتقدان بايد مجددا ناسزاي ديگري از حاميان دولت بشنوند و متهم به اخلال در کار دولت شوند؟ آيا دولت در زمان تصويب برجام گوشي براي شنيدن سخنان منتقدان داشت؟


به نظر مي‌رسد اين يک روند در دولت فعلي است که خود را عقل کل و تصميمات خود را بهترين تصميم مي‌داند و اگر کسي نقدي کارشناسي بيان کند متهم به تحجر، کم سوادي، عهد حجري، کم عقل و . مي‌شود! اين بدان معناست که دولت علاقه‌اي به همراهي ندارد و ترجيح مي‌دهد تک و تنها در تصميم‌گيري‌ها حاضر باشد.


البته ادامه اين روند اين گونه است که حاضر به پذيرش اقدامات خود نبوده و وضع موجود را که حاصل عملکرد و در پاره‌اي از موارد لجاجت، اقدامات سياسي و جناحي خودشان است را تقصير ديگران مي‌دانند!


نگارنده نيز با مقاله نويس آرمان هم نظر است که «کاملا آشکار است که مشکل اصلي کشور ما در مقابل زورگويي و قلدري بيگانگان همين مشکلات دروني است. اگر هيچ‌يک از سياستمداران و جناح‌ها در هيچ شرايطي حتي آنجا که رقابت‌ها و منافع جناحي اقتضا کند حاضر به لطمه خوردن انسجام داخلي نشوند واقعا امکان موفقيت حداکثري در برابر فشارهاي حداکثري وجود دارد».


شايد بتوان اين سخنان را حمل بر بلوغ سياسي اصلاح‌طلبان نمود. حافظه سياسي ملت به ياد دارد که در سال 88 در حالي که فشار دشمن خارجي وجود داشت و روز به روز تحريمها بيشتر مي‌شد، اصلاح‌طلبان و هم مسلکان آنها چگونه بر تنور اختلافات داخلي و قانون شکني مي‌دميدند و بر ملت و دولت وقت مي‌تاختند و هيچ نصيحت و سفارشي مبني بر حفظ آرامش و کمک به دولت را بر نمي‌تابيدند.


امروز به هر دليل اصلاح طلبان به اين نتيجه رسيده‌اند که در شرايط خطير فعلي، منافع ملي و سرنوشت کشور از مسائل جناحي و قبيله‌اي بالاتر است! مطلبي که ده سال قبل تفهيم آن به اصلاح‌طلبان کار دشواري بود.


آن زمان نيز تحريم و فشار دشمن وجود داشت اما ظاهرا آقايان اصلاح‌طلب اين پرسش برايشان به وجود نيامده بود که «آيا تضعيف دولت تضعيف همه نيست؟ آيا شکست برخي از برنامه‌ها متوجه کل کشور و انقلاب نمي‌شود؟ آيا مخالفان دولت آنقدر بزرگوار هستند که موفق شدن دولت را موفق شدن خود هم بدانند؟»


شايد پرسش آخري اين بيان باشد که «ما اصلاح طلبان آن زمان اين بزرگواري را نداشتيم تا موفق شدن دولت را موفقيت خودمان بدانيم اما امروز که خود در قدرت هستيم توقع اين بزرگواري را از منتقدان و مخالفان دولت داريم که به حمايت دولت بپردازند.»


البته توقع اين است که اصلاح‌طلبان و دولتمردان هم اين بزرگواري را داشته باشند که حمايت از دولت را قدر بدانند و همچون گذشته، هنگام انتخابات هر چه تهمت و ناسزا دارند بر سر مخالفان خالي نکنند!


رسانيوز




سرمايه هر رسانه اعتماد مردم است و اگر رسانه‌اي نتواند اطمينان‌بخش باشد و مردم به او اعتماد کنند، عملا فلسفه وجودي خود را از دست داده است. اين امر در دنياي امروز که قدرت و وسعت رسانه فزوني يافته است به مراتب بيشتر از پيش احساس و فهم مي‌شود.
امروزه هر شهروند با کمک وسايل و امکانات جديد تکنولوژي و رسانه‌اي مي‌تواند خود يک رسانه و حاوي اخبار و اطلاعات يا شايعات باشد. بار‌ها اتفاق افتاده است که تصويربرداري يک شهروند از اتفاقي در محل زندگي خود چنان افکار عمومي را تحت تاثير قرار داده که حاکميت و جامعه را به واکنش وا داشته است. در چنين فضايي کارکرد رسانه‌هاي عمومي و ملي مهم‌تر و در عين حال دشوارتر خواهد بود.
پنهان‌کاري و سانسور و نديدن همه اخبار مردم را از آن رسانه‌زده مي‌‎کند. مردم عاشق صداقتند و از دروغگويي و فريبکاري تنفر دارند و اگر حس کنند رسانه‌اي درصدد فريب آنهاست، به شدت در مقابل آن رسانه واکنش نشان مي‌دهند و اينجاست که اعتمادشان سلب و از آن رسانه يا شخص رويگردان مي‌شوند. هيچ رسانه‌اي براي مدت طولاني نمي‌تواند به مردم دروغ بگويد و هر چه خلاف واقع و شايعات خود را بزک و تزئين کند، بالاخره در يک برهه زماني دستش براي مردم رو خواهد شد و اين نقطه را بايد پايان آن رسانه دانست!
11 و 12 اسفند ماه مستند ايستگاه پاياني دروغ از صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران براي مردم پخش شد و زواياي پنهان و ناصواب يکي از کانال‌ها و سايت‌هاي ضدانقلاب و ضدايران را با روايتي دقيق و تميز به مردم بازگو کرد.
پس از پخش اين مستند و افشاي چهره خبيث و فريبکار گردانندگان اين کانال، تقريبا روزي 3 هزار نفر از اين کانال بيرون مي‌روند! در لحظه پخش اين مستند اين کانال حدود يک ميليون و 319 هزار عضو داشت که اين روند کاهشي همچنان ادامه دارد!
اين بدين معناست که مردم روايت مستند ايراني را باور کرده‌اند و از دست اين کانال کذاب عصباني هستند! يکي از دلايل موفقيت اين مستند اين بود که برخلاف ساير مستند‌هاي پخش شده از سيما، شخص مورد نظر در مستند، هنوز زنده است و مردم مي‌توانند پاسخ او را به اين مستند دريافت کنند. اگر آن شخص از دنيا رفته بود يا در زندان محبوس بود، نه تنها اين مستند اين تاثير را نمي‌گذاشت بلکه چنانچه تجربه نشان داده است، موجب مظلوم‌نمايي آن مجرم يا متهم يا خاطي مي‌شد!

واکنش‌هاي منفعلانه و متناقض مديران اين کانال به اين مستند روز به روز چهره پليد آنان را براي مردم روشن‌تر کرده و به همين خاطر است که روند ريزشي اين کانال هنوز متوقف نشده است. شايد برخي صبر کرده‌اند تا پاسخي روشن از صاحبان کانال دريافت کنند و، چون هر چه زمان مي‌گذرد پاسخ مناسبي دريافت نمي‌کنند و برعکس تأييدات مستند را بيشتر حس مي‌کنند، اين سير نزولي اعضا ادامه خواهد داشت. اين مستند تجربه موفقي براي دستگاه‌هاي اطلاعاتي و قضايي کشور شده است که اگر با مردم صادقانه و مستدل سخن بگويند، مردم همچنان به صدا‌و‌سيما و نهاد‌هاي ايراني اعتماد بيشتري دارند تا ماهواره‌ها و شبکه‌هاي معاند. نکته مهم ديگر برآمده از اين اتفاق آن است که همواره روشنگري و تبيين و آگاه‌سازي درست، از کردن و محدوديت‌ها (که در برخي موارد لازم است) اثربخشي بيشتري دارد و به جاي آنکه دروغگو را در موضع مظلوميت قرار دهد، او را رسوا و مردم را از اطراف او پراکنده مي‌کند.


رومه جوان 21 اسفند 1397 / صفحه 5





تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

lifenet Mike roham دانلود فیلم و موزیک لومن پارت | فروش هدلایت Vidas MftA87 فروش آینه کنسول پلی یورتانی Tiffany